كجا ميري ؟ چرا ميري ؟(مطلب ارسالی ازچفيه)

هيچ وقت فكر نميكردم يكي از همسفراي اردوي راهيان نور بشم ...

تو راه رفتن خيلي فكرم مشغول بود : "كجا ميري؟ چرا ميري؟" راه دور بود به مانند دوري نگاه ما آدما به مقوله شهيد و ايثار .......

وقتي كه خبر زيارت 21 شهيد گمنام رو دادن ، تمام لحظه هاي عمرم مات همين لحظه شدن ، تمام ذهنم با  خودش  تكرار ميكرد به مانند تكرارعقربه  ثانيه شمار ساعت :" داره چه اتفاقي مي افته ؟"  

فتح المبين ...

پا برهنه راه رفتم ، سنگري رو ديدم كه سبز بوداز رويش چمن در سايه خودش ...........

دل نوشته هايي رو خوندم كه دلم رو لرزوند ، تو هيچ كتابي  نخونده بودم ..... ناب و تازه بودن.......

آرامش فتح المبين يعني در جوار شهداي گمنام ........

اينكه با دستات لمس كني و با چشمات حرف بزني ..........

حس خوب  تو قتلگاه فكه بود ، زماني كه دستامو رو به كناريم دادم، بدون اينكه بفهمم كنار دستيم كيه؟؟؟ !! بالا بردم ،

نام 5 شهيد رو فرياد زدم اما نه با زبونم ...........

شهدا تنهامون نذاريد....

 



خدا می داند اگر پیام شهدا و حماسه های انها را به پشت جبهه منتقل نکنیم گنه کاریم . . .

نظرات شما عزیزان:

دختر شهداء
ساعت21:37---3 ارديبهشت 1391
شهدا تنهام نزارین...

جامانده
ساعت10:47---1 ارديبهشت 1391
یادش بخیر... مرسی که خاطرات رو مرور می کنید.
دلم برای هوای فکه تنگ شده ... کاش دوباره بریم ، با همون اتوبوس ، با همون بچه ها....


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:

نوشته شده در تاريخ 30 فروردين 1391برچسب:, توسط